ج) رضا و توکل
براى «توکل» ، معانى مختلفى ذکر نمودهاند . خواجه در منازل السائرین گفته: «التوکل کلة الامر کله الى مالکه و التعویل على وکالته .» (22) یعنى: توکل واگذار نمودن همه امور استبه صاحبش و اعتماد نمودن بر وکالت او . ابوتراب نخشبى گوید: «التوکل طرح البدن فى العبودیة و تعلق القلب بالربوبیة» (23) یعنى: توکل، انداختن بدن است در بندگى و تعلق قلب استبه پرورندگى .
و برخى از عرفا گفتهاند:
توکل تمسک کردن به خداستبه نحوى که بنده در مقابل خداوند، همانند مردهاى باشد در برابر غسال که به هر طرف بخواهد او را برگرداند در حالى که براى او هیچ اراده و حرکتى نباشد (24)
براى «رضا» نیز معانى متعدد ارائه شد . صاحب مصباح الهدایه، «رضا» را به رفع کراهت و شیرین شمردن مرارت، معنى کرده است . (25) ذوالنون در تعریف رضا گفته است: «شادى قلب استبه تلخى قضا .» (26)
تفاوت توکل و رضا
با بیان معانى دو اصطلاح یاد شده، روشن مىشود که میان آن دو تفاوت است . از همین رو، همه عارفان، مقام رضا را غیر از مقام توکل دانسته و گفتهاند که مقام رضا بعد از عبور از منزل توکل تحقق مىیابد، بلکه مقام رضا، نهایت منزلگاه سالکان است و هر که را در این مقام، قدمگاهى کرامت فرمودند، به بهشت معجلش رسانیدند; چون سرور و فرح که از لوازم اهل بهشت است، در رضا و یقین تعبیه شده است . مصباح الهدایه، در این زمینه آورده است:
«ان الله تعالى جعل بحکمته الروح و الفرح فى الرضا و الیقین .» (27) ; یعنى: همانا خداوند متعال، با حکمتخویش روح و فرح را در رضا و یقین قرار داده است .
پس مقام رضا غیر از مقام توکل بوده، بلکه مقامى عالىتر از آن است; چون «متوکل» ، طالب خیر و صلاح خویش است و حق تعالى را که فاعل خیر است، براى تحصیل خیر و اصلاح، وکیل خود قرار مىدهد; ولى «راضى» ، اراده خویش را در اراده حق، فانى نموده و براى خود اختیارى باقى نگذاشته است . چنان که، از عارفى پرسیدند: چه اراده مىکنى؟ گفت: اراده مىکنم که اراده نکنم . (28)
با تبیین مفهوم توکل و رضا به بیان نورانى امام مىپردازیم که در جایى فرمود:
«من اتکل على حسن اختیار الله تعالى له لم یتمن غیر ما اختاره الله عزوجل له .» یعنى: کسى که به خدا توکل کند و حسن انتخاب او را ترجیح دهد، آرزوى چیزى غیر از آنچه خداى براى او اختیار کرده را نمىکند . (29)
و نیز فرمود:
عزت و بىنیازى بیرون رفتند و به جنبش درآمدند و در محل توکل، توطن گزیدند . (30)
از این کلام عرشى امام پیداست که وقتى انسان امور زندگى را به خدا واگذار نمود، او خود عهدهدار انجام و پایان آن مىگردد و این نوع توکیل، نیاز به نوعى معرفت دارد که تحصیل و کسب آن لازم است; معرفتبه این که اولا، قادر مطلق، خداست و ثانیا، انسان، ضعیف و فقیر و ناتوان است:
«و خلق الانسان ضعیفا (31) ; ان الله على کل شیء قدیر»
انسان با معرفتبه این دو رکن توکل، به این مقام معرفتى بار مىیابد که هیچ تاثیرگذارى در عالم نیست; مگر قادر متعال: «لا مؤثر فى الوجود الا الله» . پس غنىترین انسان، کسى است که به خدا توکل نماید و امور مادى و معنوى را به او واگذار کند; زیرا، او بهترین سرپرست و برترین وکیل است; «نعم المولى و نعم الوکیل .»
حضرت سیدالشهداء علیه السلام، در آخرین لحظات عمر شریفش، در باب رضا مىفرماید:
«رضا برضائک، صبرا على قضائک، یا رب لا اله سواک .» (32) یعنى: اى پروردگار، من، راضى به رضاى تو و صابر به قضاى تو هستم و هیچ خدایى غیر از تو نیست .
مصطفى خلیلى
پى نوشت ها:
1) محقق و نویسنده .
2) تاجالدین حسین بن حسن خوارزمى، شرح فصوص، ج 1، ص 66 .
3) ر . ک .: دیوان الامام الحسین، ص 142، موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 834 .
کفى بالمر و عارا ان تراه
من الشان الرفیع الى انحطاط
على المذموم من فعل حریصا
على الخیرات منقطع النشاط
یرى ان المعازف و الملاهى
مسببه الجواز على الصراط
4) حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج 1، ص 181 .
5) نوح/14 .
6) اعراف/179 .
7) حجر/3 .
8) اسراء/70: ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکبهاى رهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنها روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کردهایم، برترى بخشیدیم .
9) تاجالدین حسین خوارزمى، شرح فصوص الحکم، تحقیق آیةالله حسنزاده آملى، ص 936 .
10) مطففین/14 .
11) مطففین/15 .
12) مطففین/21 - 18: چنان نیست که آنها در (درباره معاد) مىپندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیین» است و تو چه مىدانى «علیین» چیست، نامهاى رقم خورده و سرنوشتى است قطعى، که مقربان شاهد آنند .
13) تمهیدات عین القضاة، صص 44 - 39 .
14) ر . ک .: امام خمینى رحمه الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 326 .
15) تحف العقول، مواعظ امام حسین علیه السلام، ص 246 .
16) مناقب ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 69 .
17) جامع الاخبار، ص 259 .
18) اعلام الدین، ص 298 .
19) مزمل/8 .
20) تحف العقول، ص 242 - 240 .
21) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 912 .
22) خواجه عبدالله انصارى، پیشین، همان، ص 33 .
23) رساله قشیریه، ج 1، ص 468 .
24) عزالدین محمود کاشانى، پیشین، ص 396 .
25) همان، ص 339 .
26) همان، ص 400 .
27) همان .
28) امام خمینى، شرح چهل حدیث، ص 217، حدیث 13 .
29) احقاق الحق، ج 11، ص 591 .
30) مستدرک الوسائل، ج 11، ص 218: امام حسین علیه السلام: «ان العز و الغنى خرجا یجولان فلقیا التوکل فاستوطنا» .
31) نساء/28 .